کد مطلب:9687 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:478

آسيب هاي اجتماعي (1)
مقاله
بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي



موضوع بحثمان در اين جلسه آسيب هاي جامعه است، بخشي از آسيب هاي جامعه را مي گوييم كه هم به همه ي شهروندان و مردم ربط دارد و هم به امر به معروف و نهي از منكر ربط دارد، به خانواده ها به همه چيز مي خورد. بحث تلويزيوني بايد مثل آب جوش باشد. به همه ي معده ها بخورد. بحث هايي كه چربي و ترشي و زعفران دارد، يك عده لذت مي برند و يك عده عطسه مي كنند. بنابراين بايد يك بحث رقيقي باشد. اسمش آسيب هاي اجتماعي. خوب موضوع بحث روشن شود. بسم الله الرحمن الرحيم. آسيب هاي جامعه.

يكي از اين آسيب هاي جامعه گناه علني است. گناه، گناه است. منتهي يك سري چيزها گناه را برجسته مي كند. مثلاً خنده در حال گناه! ببين يك مجرمي را دارند مي زنند. خوب اين حادثه ي تلخي است. نبايد اين جرم باشد. نبايد اين كار شود. نبايد شلاق بخورد. يك وقت هم آن كسي را كه شلاق مي زنند مي خندد. اينكه مي خندد، آن طرف بيشتر مي سوزد. ببين يكوقت من از پله پرت مي شوم، خوب حالا آدم پرت مي شود ديگر. يك وقت همه كف مي زنيد. مي خنديد كه من افتادم. درد آن خنده از افتادن بيشتر است. يا اگر يك آخوندي گناه بكند. يك معلم يا يك استاد دانشگاه گناه بكند. يك پدر و مادر روبروي بچه اش گناه بكند. اين ضريب گناه را بالا مي برد. خدا در قرآن مي فرمايد: «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِن النِساء » (احزاب/32) شما زن پيغمبر هستيد. اگر زن پيغمبر خلاف كند، «يُضاعَفْ» (احزاب/30) عذابش دو برابر است. چون شما زن پيغمبر هستيد. اگر كارمند دولت بد رفتار كند، آن كسي كه مراجعه مي كند مي گويد: خوب بيا اين هم جمهوري اسلامي! او نمي گويد: اين هم اين! مي گويد: اين هم او! يعني اصلاً به كل نظام بدبين مي شود. يك آخوند بد شود مي گويند: اين هم روحانيت ما! اين هم آموزش و پرورش ما. اين شيعه ها كه عربستان مي روند اگر يك عملي انجام بدهند كه نبايد انجام بدهند، ان اهل سنت به ريش شيعه مي خندد. اين تحقير اميرالمومنين است. بايد مواظب باشيم كه، حواسمان جمع باشد كه بعضي گناهان... 6 تا چيز يك وقت در يادداشت هايم هست. 6 تا چيز گناه صغيره را كبيره مي كند. حالا هرچه را يادم بيايد مي گويم. ولي در يادداشت هايم چيز است... آنچه گناه را كبيره مي كند. آنچه گناه را بزرگ مي كند.

1- علني شدن گناهان و منكرات

1- علني بودن؛ قرآن مي فرمايد: «في ناديكُمُ الْمُنْكَر» (عنكبوت/29) «نادي» يعني جلسه ي علني، «دارالندوه» ندوه همان نادي است. يعني مجلس شورا، يعني قوم لوط، خوب هميشه در طول تاريخ لواط بوده است. اما «في ناديكُمُ الْمُنْكَر» يعني علناً لواط بود. در جلسه ي علني اصلاً هيچ حيا نبود. علني بودن گناه است.

2- شخصيت بودن؛ اگر شخصيت گناه كرد. وكيل بود. وزير بود. امام جمعه بود. استاد دانشگاه بود. معلم بود. پدر و مادر بود. زن پيغمبر بود. شخصيت!

3- خنده؛ خنده گناه صغيره را كبيره مي كند.

4- تكرار؛ يك وقت من يك گچ دستم است، ناراحت مي شوم، بر سر مخاطبم مي زنم. خوب كار بدي كردم. اما باز گچ را برمي دارم مي زنم. باز هم برمي دارم مي زنم. باز هم برمي دارم مي زنم. يعني با اين تكرار صغيره، كبيره مي شود.

اينكه آدم مي گويد: كاري نبود. اينكه چيزي نيست. كوچك شمردن گناه است. خوب الحمدلله 5 مورد را يادم است. كوچك شمردن! مثلاً من يك هزار تومان از شما طلب دارم. مي گويم: آقا بده! برو بابا با اين هزار تومانت. چيزي نيست.به تو خواهم داد! اينكه مي گويد: چيزي نيست، آدم بيشتر دلش مي سوزد. بگو: حالا ندارم. بگو: ببخش! يعني كوچك مي شمري. مي گويي: يك تومان تو را خوردم، كاري نيست. چيزي نيست. يك سنگ يك مثقالي پرت مي كنم. مي گويي: آخ! اين چيزي نبود. يك مثقال بود. اين بيشتر دل آدم را مي سوزاند. يك كيلو بزني عذرخواهي كني، تو را مي بخشند. يك مثقال بزني بگويي: چيزي نيست. بگوييد: نمي بخشند. پس ببينيد اين چيزها آنچه گناه كوچك را گناه بزرگ مي كند. و لذا گناه هاي مايه دار! يعني گناه هاي مادر.

2- دروغ گويي، مادر گناهان ديگر

گناه هايي كه سرچشمه ي ساير گناهان است. برخي گناه ها، گناه زا است. مي گويند: پول، پول مي آورد. فقر، فقر مي آورد. گناه، گناه مي آورد. يعني اين گناه مايه ي باقي گناه ها است. مثل اينكه مي گويند: دروغ! اين برادرهاي يوسف حالا چون با فيلم يوسف آشنا هستيد، يك چيزي داشتيم، مي گفتند: قتل هاي زنجيره اي، اين دروغ هاي زنجيره اي مدام از اول يك دروغ گفتند. گفتند: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَب » (يوسف/12) يوسف را با ما بفرست برويم بازي كنيم. اين بازي اصلاً طرحش دروغ بود. اينها نيتشان بازي نبود. دنبال كه رفتند بعد گفتند: گرگ او را خورد. يك دروغ ديگر. بعد گفتند: «إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِق » (يوسف/17) ما مشغول مسابقه بوديم. اين هم يك دروغ ديگر. «وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا» (يوسف/17) يوسف را پيش كفش ها و اثاثيه گذاشتيم، گفتيم: بنشين ما برويم مسابقه بدهيم. اصلاً مرتب دروغ، دروغ مي آورد. يعني دروغ هاي زنجيره اي! سيگار يك گناه مادر است. چون بعد از سيگار ترياك است. بعد از ترياك هروئين است. دروغ گناه مادر است.

3- كوتاهي در كيفر مجرمان و خلافكاران

گاهي يك افسر رحمش مي آيد مي گويد: حالا به او گواهي نامه را بده ديگر! نخير اين گناه مادر است. تو اگر رانندگي اش خوب نيست، گواهي نامه به او بدهي به خاطر اينكه التماس كرد، رشوه داد، دلت سوخت، فاميل، همسايه در رودروايسي بود، اين با اين رانندگي ناقص برمي دارد يك ماشين را چپه مي كند. آنوقت شما هم در قتل آنها شريك هستي. اين افسر كه يك گواهي نامه داد، اين گناه مادر است. به خاطر اين سبب مي شود كه... اينها يك سري چيزها است كه گناه علني است. آيه هم اينها را داريم. مثلاً گناه علني، اگر كسي طلبه اي هست مي خواهد پاي تلويزيون بنويسد، گناه علني نه «في ناديكُمُ الْمُنْكَر» يعني منكر در نادي. نادي يعني مجلس!آيه ي قرآن است. شخصيت آيه اش اين است. «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ» شما زن پيغمبر هستيد. حساب شما با باقي ها... «يغفر للجاهل سبعين ذنبا» (سعد السعود/88) حديث داريم از جاهل هفتاد گناه را مي بخشد از يك عالم يك گناه را نمي بخشند. تو عالم هستي. خنده حديثش اين است.

قرآن مي گويد: يك سري گناهان را استغفار كن مي بخشيم. يك سري گناهان را مي گويد: اگر پيغمبر در حق تو دعا كند، مي بخشمت. ديگر خودت كم هستي. بايد با استغفار پيغمبر ببخشمت. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول » (نساء/64) يك سري گناه را مي گويد: پيغمبر معطل نشو! تو هم كه پيغمبر هستي، هفتاد بار در حق اين دعا كني او را نمي بخشم. اوه! اوه! اوه! اوه! مگر چه كرده است؟ مي گويد: اين مسلمان ها را دست مي انداخت. مسلمان ها را دست مي انداخت. مي خواستند جلسه شان خوشمزه شود، طنز درست مي كردند. لهجه او را درمي آوردند. اين استان لهجه ي آن استان، اين استان لهجه ي اين استان، اس ام اس، طنز، اين يعني فكاهي مي گفتند. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلي أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهين » (مطففين/31) در قرآن داريم « وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلي أَهْلِهِمُ»،« فَكِهين» فكاهي مي گفتند. خنده!

تكرار، «يُصِرُّونَ عَلَي الْحِنْثِ الْعَظيمِ» (واقعه/46) قرآن داريم. اصرار مي كردند. «الْحِنْثِ الْعَظيمِ» يعني اصرار مي كردند.

كوچك شمردن، استصغار ذنب! كه مي گويد: اينكه چيزي نيست. اينكه چيزي نيست. سرچشمه ي گناهان ديگر شدن. كه اين مثلاً لقمه ي حرام. لقمه ي حرام يك گناه است ولي نتيجه اش اين است كه مي رود امام حسين را هم مي كشد. امام حسين روز عاشورا گفت، هرچه حرف مي زنم در گوش شما نمي رود. معلوم مي شود در شكم شما لقمه ي حرام پر شده است. يعني لقمه ي حرام يك گناه است اما اين گناه تا امام حسين را كشتن بيخ دارد. اين يك مسأله. گناه علني!

4- رواج شايعات و ايجاد رعب و وحشت در مردم

حالا نقش روزنامه ها، افشاگري ها متأسفانه... مسأله ي دوم شايعه. از گناهان اجتماعي ما شايعه است. ناوگان تا خليج فارس آمده است. فردا برنج چنين مي شود. آهن چنين مي شود. ميل گرد چنان مي شود. دشمن چنين كرده است. «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَة» (نازعات/6) «رَجَفَ» يعني مي لرزاند. «وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ» (احزاب/60) يعني يك چيزي در جامعه پخش مي كند كه دلها را مي لرزاند. دلها را مي لرزاند. قرآن مي گويد: اينها را بايد يك برخورد انقلابي كرد. «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَة» (احزاب/60) منافقين، بيماردلان و آنهايي كه با شايعه جامعه را ولوله مي دهند، مي گويد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ» اگر از، كار غلطشان دست برندارند «لَنُغْرِيَنَّك » تو را بر آنها مي شورانيم. تار و مارشان مي كنيم. بعد مي گويد: اينها «أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا» (احزاب/61) بايد اينها هرجا هستند گرفتار شوند. بايد كشته شوند. بعد هم مي گويد: «سُنَّةَ اللَّه » (احزاب/62) نه در دين اسلام، در همه ي اديان، كساني كه امنيت عمومي را به هم مي زنند بايد برخورد انقلابي شود. اصلاً يك حديث برايتان بگويم. هم حديث است و هم مسأله! اگر كسي اسلحه اش را كشيد. چاقو اش را كشيد. اسلحه، كلتش را كشيد اما نزد. همينكه اسلحه اش را بكشد، ولو نزند و تيراندازي نكند، همينكه ارعاب مي كند مفسد في الارض است. يكي از كيفرهاي مفسد في الارض كشتنش است. اعدام او است. آقا من كه نكشتم. بله نكشتي، اما امنيت عمومي را برهم زدي. امنيت عمومي را برهم زدي.

شايعه! قرآن مي گويد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات/6) فلان راديو گفته. راديو فلان گفته است. تلويزيون فلان گفته است. شايعه است. اصلاً خيلي از فيلم ها را مونتاژ مي كنند. مثلاً بنده به خانواده ي شهيد رسيدم دست اينجا گذاشتم. گفتم: خدا اجرت بدهد. خدا صبرت بدهد. اين را قيچي مي كنند. خانواده ي شهيد را برمي دارند، يك عكس بسيار بد جلوي من مي گذارند كه آنوقت من در مقابل اين عكس چنين مي كنم. كاري ندارد، آن را قيچي مي كني به هم مي چسباني. بسياري از فيلم ها امروز ديگر قابل سند نيست. چون خيلي قشنگ مي توانند به هم... بنده خم مي شوم جنازه ي پدرم را ببوسم، جنازه ي پدر را برمي دارند، عكس ناجور مي گذارند كه من دارم آن عكس ناجور را مي بوسم. يعني به هيچ عكسي نمي شود اطمينان كرد. چون اينها آسيب هاي اجتماعي است. كاري ندارد. الآن با كامپيوتر همه كاري مي شود كرد. بنده خدايي در استخر است، يك خانمي هم جاي ديگري در استخر است. اين آب ها را روي هم مي اندازند، اين را ببين دارد با خانم شنا مي كند! حالا بيا درستش كن. بنابراين به هيچ چيزي، يعني هرچه تكنولوژي پيش مي رود بايد حواسمان بيشتر... آبروي مردم خيلي مهم است. نمي شود آقا عكسش را ديدم. اصلاً بعضي ها پول مي گيرند و مأموريتشان هم همين حرف ها است.

يك وقتي يك كسي جلوي من را گرفت و گفت: سوار ماشين شو، مي خواهم تو را جايي ببرم. گفتم: كجا؟ گفت: سوار شو! گفتم: بگو. گفت: من تجريش رفتم يك گلفروشي گل بخرم. حالا نمي دانم كجاي تجريش بوده است. تجريش هم بزرگ است. يك ميدان و يك فلكه نيست. گفتم: اين گل چند؟ يك گل خيلي قشنگ بود، يك قيمت سنگيني گفت، من يك سوت كشيدم. اوه......! گفت: چرا سوت مي كشي؟ گفتم: خيلي گران است. گفت: همين آقاي قرائتي كه در تلويزيون است، چهل تا از همين گل ها را براي باغچه ي خانه اش خريده است. (خنده حضار) حالا اين آمده بود خانه ي ما، ديده بود... گفت: بيا برويم. گفتم: مثلاً حالا برويم چه مي كني؟گفت: روبروي تو مي زنم فك او را مي شكنم. (خنده حضار) گفتم: اي بابا! گفت: همانجا هم چِك جراحي اش را مي دهم. گفتم: والله ولش كن! در عين حال من يك چيزي ام شد. حالا گفتيم يك فتنه اي به پا كنيم، استخاره كردم بد آمد. (خنده حضار) حالا اگر شما باشي مي گويي: والله به حضرت عباس گلفروش گفت: از خودم خريده است. چنان هم مي گويي كه، مي گوييم: بابا گلفروش گفت: خودم به او فروختم. بنابراين تقليد صدا مي كنند. آدم فكر مي كند مثلاً فلاني است. بعد مي بيند اصلاً تقليد بود. گفت: والله من نبودم. جلوي ماشين خانم را مي گيرند، مي گويند: خانم! چرا يكطرفه مي روي؟ مي گويد: به شما ربطي ندارد. من خانم فلاني هستم! زنگ مي زند مي پرسد. مي گويد: خانم من خانه است. اصلاً او را بگيريد. اگر خانم من است او را بگيريد. حالا پليس تا شب به چند نفر مي گويد: خانم فلاني خلاف مي كرد. اينها از لباسشان سوء استفاده مي كنند. حالا بگو: والله به حضرت عباس اينطور نيست. خلاصه اينكه بار را... هيچ چيز در بين مردم ارزانتر از آبروي مردم نيست. خيلي راحت. بعد هم يكي را مي بينند ضرب در ميليون مي كنند. اين شهردارچي ها، اين آخوندها، اين نمي دانم اداره اي ها، بله حالا در اداره رشوه هست، اما مي شود گفت: همه ي سه ميليون كارمند دولت رشوه مي گيرند. صدتا، دويست تا، هزار تا، ده هزار تا، صد هزار تا، حتي يك ميليون رشوه بگيرند، مي شود گفت: سه ميليون نفر رشوه مي گيرند؟ اينها شايعه... قرآن آيه مي گويد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» اگر يك فاسقي خبر آورد، تحقيق كنيد. حتي عادل را هم تحقيق كنيد. اين آيه براي يك زمان است. در زمان ما احتياطاً عادل هم اگر خبر آورد...

دو تا عادل وارد خانه ي من شدند. دو تا شهادت دادند كه فلاني يك خانه خريده فلان منطقه چند، ديدم هردو عادل هستند. گفتم: بفرماييد بنشينيد. زنگ آن طرف را گرفتم. گفتم: آقا اخيراً شما خانه خريدي؟ گفت: نخير! اصلاً من روي كره ي زمين يك وجب زمين ندارم. گفتم: اصلاً هيچ چيز نداري؟ گفت: نه! گفتم: ببينيد! يعني گاهي عادل هم عادل است ولي شيطان از يك طريق عادل را تحريك مي كند. بنابراين «إِنْ جاءَكُمْ» اگر فاسق خبري آورد تحقيق كنيد. چون فاسق است. عادل هم خبر آورد احتياطاً باز هم تحقيق كنيد. چون ممكن است يك فاسقي به اين عادل گفته باشد.

حضرت امير مي گويد: وقتي مي روي زكات بگيري، خانه ي كسي نخواب. چون خانه ي هركسي بخوابي، فردا به هركس بگويي: زكات بده! مي گويد: ديشب خانه ي فلاني خوابيده پُرَش كرده است. كوكش كرده است. «فَانْزِلْ بِمَائِهِم » (نهج البلاغه/نامه 25) مي گويد: كنار چشمه ي آب برو. به قول امروزي ها مسافرخانه، هتل، كه صبح به هركس گفتي: زكات!

5- افسردگي و بي نشاطي در كارها

يكي از مشكلات، عوامل، اين افسردگي و بي نشاطي است. اخمو است. انگار مي خواهند يك ساعت ديگر اعدامش كنند. نمي شود با دو كيلو عسل او را خورد. نشاط! مومن كسي هست كه غصه اش در دلش باشد و به لب هايش لبخند باشد. «حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ وَ بِشْرُهُ فِي وَجْهِه » (بحار الانوار/ج 75/ ص73) حزنش در قلب است. صورتش بشّاش است. نشاط! به ما گفتند: بيرون مي رويد، عمامه تان، لباستان را درست كنيد. حتي يكبار حضرت مي خواست بيرون برود، عطر نداشت به خانمش گفت: روسري شما بوي عطر ندارد؟ گفت: چرا. روسري خانمش را گرفت. نم كرد، اين روسري خانمش را به سر و صورتش ماليد كه بوي عطر به پيغمبر، از آن پارچه به اين منتقل شود. اين نشاط يك مسأله ي مهمي است.

شما كار خودتان را كم نگيريد. شهرداري همينكه اين پاركها را درست مي كند. حالا پاركها سبزي اش يك نشاط است، دخترهايي هم كه در آن مي روند براي يك عده ديگر نشاط است. آن را بايد توبه كنيد. (خنده حضار) من اين نشاط حلالش را مي گويم. وگرنه نگوييد: ما عامل نشاط هستيم. نه نشاط هايي كه... (خنده حضار) نشاط هاي مجاز! هر آهنگي را گوش مي دهد مي گوييم: بابا! حرام است. مي گويد: ارشاد اجازه داده است. آخر يكي از حلال و حرام ها فعلاً وزارت ارشاد شده است. (خنده حضار) كار ندارد كه مرجع تقليد چه مي گويد. حالا او هم ممكن است دروغ بگويد، از كجا؟ تازه اگر وزارت ارشاد اجازه داد، تو اگر با اين آهنگ تحريك مي شوي براي تو حرام است. ولو ارشاد بدهد. اصلاً آيت الله العظمي گفت: اين غنا نيست اما تو گوش بدهي، در روح تو اثر دارد.خودت مواظب خودت باش. يعني اين... گاهي وقت ها آدم مي داند با فلاني رفيق بشود به گناه مي افتد. اگر اين منشي اش شود به گناه مي افتد. اگر اين راننده اش شود تصادف مي كند. نبايد بگويي: آقا اين پايه ي يك دارد. چه پايه يك، چه پايه دو، مي دانم اگر سوار ماشين اين شوم، اين يك دسته گلي آب مي دهد. با اين رفيق شوم اين من را به فساد مي كشاند. اين يك فيلم را به من نشان مي دهد، يك شعري براي من مي خواند، يك القايي در ذهن من مي كند، راه هاي القا هم زياد است.

6- دوري از گناه، به اميد رحمت الهي

بابا خدا اينقدر رحيم است كه با اين گناه ها ما را جهنم نمي برد! يعني چه؟ يعني بيا گناه بكنيم. يعني از راه رحمت، بله خدا رحيم است. اما هيچ ربطي به شما ندارد. بانك هم خيلي پول دارد ولي اينقدر از آن را به شما نمي دهند. مثل اينكه بگويي: آقا در بانك خيلي پول است بيا برويم نسيه كنيم. چي چي! مگر مي شود به هواي اينكه در بانك پول است نسيه كرد؟ خدا ارحم الراحمين است اما هيچ ربطي به تو ندارد. اقيانوس اطلس خيلي آب دارد، اما توپ در ان بياندازي يك قطره از اين آب ها در توپ نمي رود. گير در اقيانوس نيست. گير در توپ است. اينطور نيست كه اگر خدا ارحم الراحمين است از دَم تا دُم! «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً» (سجده/18) قرآن مي گويد: مومن و فاسق يكسان هستند؟ مومن ها كه بهشت مي روند. خدا هم كه ارحم الراحمين است. فاسق ها را هم بهشت مي فرستد. يعني هيچي، هيچي به هيچي! يعني هيچي به هيچي! حكمت خدا چه مي شود؟ اينها كه مي گويم هركدام يك جريان دارد. مثلاً يك جوان به من رسيده است. گفته: دوستاني دارم، مي گويد: حالا در جواني اينقدر خُلقَت را تنگ نكن. برو صفا كن، خدا ارحم الراحمين است. اينقدر رحم خدا هست كه تو يكي را ببخشد. اين را هل داد و به يك مسيري كه... آمد به من گفت. گفتم: بله به او بگو:پول هم در بانك، خدا ارحم الراحمين است اما اينطور هم نيست. خدا رحيم است ولي حكمت هم دارد. خدا هم رحيم است، هم حكيم. ببين! من مي توانم يقه ام را پاره كنم؟ بله، قدرت دارم يقه ام را پاره كنم. اما نمي كنم. اين كار حكيمانه نيست. خدا مي تواند بدون كشاورزي هم ميوه بدهد. خدا مي تواند بدون اينكه شما درس بخواني شاگرد اول شوي، اما حكمت خدا اين است كه از راه كشاورزي ميوه بشود و از راه مطالعه و تحقيق شما دانشمند شوي. از راه عبادت خدا رحم خدا را... «رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنين » (اعراف/56) قرآن مي گويد: خدا خيلي رحم دارد، اما... بانك خيلي پول دارد. اما به چه آدم هايي مي دهد؟ به يك آدم هاي معتبري وام مي دهد. به هر كس و ناكسي كه وام نمي دهد. گاهي وقت ها بچه هاي ما خيلي ساده هستند، گول مي خورند. البته بزرگ هاي ما هم گاهي خيلي ساده هستند. همه با هم گول مي خوريم.

يك بچه مي خواست در خانه اي را بزند، قدش نمي رسيد. پشت در خانه گريه مي كرد. دوست ما مي گفت: چه شده است؟ گفت: مي خواهم در را بزنم، دستم نمي رسد. گفت: خوب گريه ندارد. من برايت مي زنم. گفت: نه آخر مي خواهم خودم بزنم. ما ديديم اين بچه گريه مي كند، او را بغل كرديم گفتيم: تو بزن. بغلش كرديم. زنگ در خانه را كه زد، او را زمين گذاشتيم، گفت: حالا بيا با هم فرار كنيم. (خنده حضار) يعني اين... يعني مي خواست زنگ را بزند و فرار كند. حالا بچه و بزرگ ما، زن و مرد ما گاهي هم در يك قالب هايي... مثلاً قالب آبروداري! چقدر زن ها گناه مي كنند، به خاطر اسراف در خانه. سه تا چاي مي خورد به اندازه ي 5 نفر چاي دم مي كند. 7 نفر مهمان دارد به اندازه ي 12 نفر مي پزد. يك لامپ كافي است. همه ي لامپ ها را روشن مي كند. مي رود وضو بگيرد، به جاي اينكه با يك ليوان آب وضو بگيرد، مثلاً ده ليتر آب مي ريزد كه وضو بگيرد. اين گناهاني كه مي كند، مي گوييم: آقا چرا گناه مي كني؟ مي گويد: آبرو داريم، حالا بلكه غذا كم آمد. به اسم آبروداري اسراف، به اسم... در شأن جمهوري اسلامي نيست. دائم مي گويند: شأن جمهوري اسلامي نيست، هر وزارتخانه اي يك سالن آمفي تئاتر درست مي كند. ببينيم در هر خانه اي يك تابوت است؟ در هر شهري يك تابوت است، دو ساعت آخر در آن مي خوابيم. در يك شهر دو تا سالن بس است. سه تا سالن بس است. الآن در بعضي خيابان هاي تهران من الآن در ذهنم هست. همين خيابان دكتر فاطمي، يازده سالن دارد. چه سالن هايي! در همه هم باد مي رود. يكبار يك مراسمي وزارت كشور دارد. جهاد سازندگي دارد. نمي دانم بيمه دارد. نهضت دارد. سازمان آب دارد. نمي دانم... يكوقتي يك مراسمي هست، آخر براي نيم كيلو آرد كه نانوايي باز نمي كنند. ما هركدام نيم كيلو آرد داريم، هر كدام يك نانوايي هم باز كرديم. يك سالن، اسراف است. آقا در شأن جمهوري اسلامي نيست. اين شأن از كجا آمد؟ ما روايت هايي مي خوانيم كه كلمه ي شأن را... يكي از گناهان بزرگ، يعني همين... از آسيب هاي جامعه اين افسردگي و بي نشاطي است.

7- تحقير و نيش زبان، از آسيب هاي اجتماعي

زخم زبان؛ قرآن مي فرمايد: «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذيً كَثيرا» (آل عمران/186) «لَتَسْمَعُنَّ» مي شنويد، «أَذيً كَثيرا» زخم زبان! قرآن به پيغمبرش مي گويد: تو هفتاد بار هم استغفار كني من اينها را نمي بخشم. خودشان كه استغفار كنند كه هيچ! تو هم استغفار كني حتي هفتاد بار... مي گوييم: چرا؟ مي گويد: اينها نيش مي زنند. زخم زبان مي زنند. روز فتح مكه حضرت فرمود: همه ي مردم مكه را ببخشيد. فقط فرمود: سه نفر را اعدام كنيد. گفتند: اين سه تا چه كردند؟ گفت: اينها نيش مي زدند. هجو مي كردند. هجو مي كردند. به قول امروزي ها كاريكاتور مي كشيدند. هجو، يعني تحقير مي كردند. نظير اين سلمان رشدي كه پيغمبر اسلام را هجو كرد. زخم زبان!

يكي از مشكلات اجتماعي، آسيب ها، در بعضي ها صفا نيست. يك رگه هاي نفاق هست. منافق فقط منافقين مشهور نيستند. خيلي از ما مويرگ هاي نفاق در زندگي مان هست.

امام كاظم در خانه رفت. امام رضا (ع) بچه بود عقب پدرش بود. امام رضا هم در خانه رفت. گفت: آقا! گفت: بله! گفت: اين يكي از ياران ما بود. از شيعيان بود. شما در خانه رفتي به او گفتي: بفرما! همينطور سرت را پايين انداختي رفتي؟ به اين نگفتي: بفرما! اين شيعه بود. امام كاظم فرمود: الآن آمادگي پذيرايي... چه... ندارم. و كسي كه قلباً آمادگي پذيرايي ندارد به زبان بگويد: بفرماييد! اين هم نفاق است. يعني زبانش با دلش... آ... مشتاق ديدار! راستش را بگو. تو مشتاق ديدار من بودي؟ (خنده حضار) حضرت عباسي مشتاق ديدار من بودي؟ يك كاري گير كرده آمده مي گويد: خوب بفرماييد، اول كه آمده بودم تو را ببينم. آره تو بميري. (خنده حضار) من هم زود باور كردم. 20 سال است پايت را اينجا نگذاشته اي.

يك شب خوابيده بودم، ساعت يك و نيم بعد از نصف شب يكي زنگ زد. خدايا چه كسي است؟ آقا تبريك عرض مي كنم. گفتم: چه شده؟ آخر عيد است؟ گفتم بابا الآن ارديبهشت است. يكماه از فروردين... صبح ديدي آمد يك كاري داشت. ديديم عجب! پس تبريك ارديبهشتش براي...

جايي ما را دعوت كردند جلوي ما گوسفند كشتند، بعد يك تقاضا كردند، گفتم: من انجام نمي دهم. بعد نامه فرستادن كه پول گوسفند را بده. (خنده حضار) چقدر آدم رنگ و وارنگ مي بيند. نفاق و اينكه انسان... وقتمان تمام شد؟ خيلي خوب تمام شد كه هيچ! به قول آقايان چه بهتر. مي گفت كه رضاشاه رفت از پادگان بازديد كند كنار آشپزخانه سرباز ادب داد. گفت: غذا چيست؟ گفت: قربان آبگوشت است. رفت در قابلمه را بلند كرد، ديد پلو است. گفت: پسر! اينكه پلو است. گفت: قربان چه بهتر. حالا وقت تمام شد به قول آقايان چه بهتر!



«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

--------------------------------------------------------------------------------